سهم روستا از رسانه را بدهند

0
1965

ماهنامه فرهنگی تحلیلی راه شماره ۱۸ – ۱۹؛ وبلاگ روستاهای ایران به نشانیneka19.blogfa.com یکی از ۲۵ وبلاگ میم. عسکری یکی از اهالی عسکرآباد نکاست. در وبلاگش تقریبا تمام وبلاگهای روستایی ایران را به تفکیک استان فهرست کرده و هر روز وبلاگ‌های جدیدی را که متولد می‌شوند در فهرستش اضافه می‌کند. از طریق کامنت گذاشتن در وبلاگ پیدایش کردیم. نیم ساعتی وقتش را تلفنی به ما داد. چهل ساله است، عمران خوانده و به‌گفته خودش هشت سال از ده – دوازده سالی را که در تهران بوده در مطبوعات با همین نام مطلب و مقاله نوشته. باز هم به‌گفته خودش آدم سیاسی نیست اما بحث «رسانه و روستا» خود به خود به سمت بحث انتخابات کشیده شد. به زحمت راضی‌ شد مطالبی را که در بخش پایانی مصاحبه مطرح کرده، چاپ کنیم.
  آقای عسکری وبلاگ نکا ۱۹ را کی راه انداختید؟
سال ۸۷.
چرا درباره روستا؟
خودم بچه روستا هستیم و عاشق روستا و صفا و صمیمیتش هستم. روستا در زمینه دنیای جدید، تکنولوژی و اینترنت، مظلوم واقع شده. تلاش کردم زمینه‌ای ایجاد کنم تا بچه‌های روستا تشویق شوند و برای روستایشان وبلاگ بسازند. این قضیه طرفدار زیاد دارد. خیلی‌ها می‌گویند: شما باعث شدی ما برای روستایمان، شهرمان وبلاگ بسازیم. انشاءالله سبب خیر شدیم.
گفتید روستا در زمینه تکنولوژی و اینترنت، مظلوم واقع شده…
انواع کافی‌نت‌ها در شهرها وجود دارد. اما در روستاها، چون درآمد اقتصادی ندارند، دولت باید پشتیبانی کند. متأًسفانه در روستاها سرعت اینترنت پایین است، وقتی می‌خواهیم یک عکس را دانلود بکنیم، یکی دو ساعت طول می‌کشد، جوان‌های ما حوصله ندارند، البته دولت زحمت می‌کشد اما آن طور که باید و شاید، پشتیبانی نمی‌کند.
از چه طریقی به اینترنت وصل می‌شوید؟
از طریق سیستم معمولی دایال آپ به اینترنت وصل می‌شوم. در منطقه ما اینترنت پرسرعت را بیشتر به بانک‌ها داده‌اند. یکی دو ماه در نوبت بودیم اما آخر سر نتوانستیم بگیریم. الان هم از همان سیستم قدیمی‌استفاده می‌کنیم و راضی هستیم.
هرچند وقت یک بار وبلاگ‌ تازه در وبلاگ روستاهای ایران معرفی می‌کنید؟
هر روز پیام‌هایم را چک می‌کنم، دوستان وقتی در گوگل و دیگر موتورهای جستجو نام روستایشان را جستجو می‌کنند، به طور معمول وبلاگ من در بالای فهرست نتایج می‌آید. روزانه ۴-۵ پیام دارم که وبلاگ آنها را معرفی کنم. اگر مطالب خلاف اخلاق سیاسی و اجتماعی نداشته باشد، آنها را لینک می‌کنم، برای من لذت بخش است که عکس‌ها و مطالب روستاهای مختلف را بخوانم و بعد آنها را لینک کنم.
غیر از اینکه، خود وبلاگ‌نویسها  کامنت بگذارند که وبلاگ آنها را در وبلاگ روستاهای ایران ثبت کنید، راه دیگری برای پیدا کردن و ثبت وبلاگ‌های روستایی جدید دارید؟
از طریق موتورهای جست‌و‌جو یک سری وبلاگ‌ها را پیدا  می‌کنم.
هر روز چند بازدیدکننده دارید؟
روزهای اول ۱۰-۱۵ نفر بازدیدکننده داشتم اما الان ۸۰۰-۹۰۰  نفر دارم.
با این حساب شما باید نگاه جامعی به جامعه وبلاگ نویسان روستایی ایران داشته باشید. کدام استان بیشترین فعالیت و کدام کمترین فعالیت را دارند؟
برای خودم صفحه‌ای درست کرده‌ام که جزئیات وبلاگ‌هایی را که  لینک می‌کنم می‌نویسم. شهرهای مختلف استان‌های مختلف را تفکیک کرده‌ام و اینها را جدا جدا می‌نویسم. از کار بچه‌های چند استان لذت می‌برم. بطور مثال استان خراسان رضوی یا خراسان جنوبی بسیار فعال هستند. یکی دو استان هم هستند که روستاهای زیادی دارند اما متاًسفانه وبلاگ‌نویسی در میان جوان‌های آنها جا نیافتاده؛ مثل استان چهار محال بختیاری و آذربایجان غربی. از خراسان جنوبی بسیار وبلاگ لینک کرده‌ام به خصوص قائن. جوان‌های این شهر در این زمینه بسیار فعال هستند. بعضی از روستاهای‌شان ۵ تا وبلاگ دارند.
از وبلاگ بگذریم. آیا روستاها در دیگر رسانه‌ها مثلا مطبوعات و رادیو و تلویزیون جایگاهی را که باید داشته باشند دارند؟
به نظر من گزینشی کار می‌شود. خودم وقتی در مطبوعات کار می‌کردم، از روستای خودم زیاد می‌نوشتم، چون دستم باز بود.  نمونه عینی آن الان ابیانه است.   در یکی از تعطیلات به کاشان رفته بودم. ابیانه را دیدم؛ روستای بسیار زیبایی بود، ا ما ما از این روستاها در مازندران زیاد داریم. کسانی در آن روستا بوده‌اند و اسم روستایشان را برجسته کرده اند. مطبوعات و صدا و سیما هم این شکلی اند. باید از بچه‌های هر منطقه کسی در صدا و سیما یا مطبوعات باشد تا آن منطقه یا روستا نمود پیدا کند.کم هستند کسانی که روستاها را مطرح و به مردم معرفی کنند.
تا به حال شده در یک سریال تلویزیونی شخصیت یک روستایی شما را جذب کرده باشد؟
از این نظر من دلخور هستم. کارها سطحی هستند. من که روستایی هستم، راضی نیستم. در سریال «دارا و ندار» شخصی بود که نقش یک فرد شمالی را بازی می‌کرد و اصلا لهجه مازندرانی بلد نبود. کسی نقش بچه شمال را بازی می‌کند باید آشنایی با مازندران داشته باشد، سرعتی که در تهیه این سریال بوده، باعث شده که درخواستی از بازیگر مازندرانی نشود، ما بازیگران بسیار  فعالی در مازندران داریم. لهجه مازندرانی آن شخص برای ما هم مسخره و خنده‌دار بود. شاید قصد داشتند کار را سریع جمع بکنند
در یکی دو سال گذشته این جمله که «دولت در چهار سال گذشته به روستاها رسیده» زیاد شنیده شده. این ادعا درست است ؟
نه صد ‌درصد که دویست درصد درست است. دولت در روستاها بسیار خوب کار کرده. من به بعد سیاسی این حرف کاری ندارم. ما در گذشته در روستای مخروبه‌ای بودیم و هیچ چیزی نداشتیم.  طرح‌هادی باعث شد تا مسائل مسکن ما حل شود.   اگر شما الان به روستای ما نگاه کنید، می‌بینید مانند خیابان‌های پاریس شده! کار دولت برای من روستایی بسیار ملموس بوده. در روستاهای مازندران به خاطر سرسبزی‌اش بسیار کار می‌شود، در بخش مسکن، وام زیادی داده اند، کارهای زیر بنایی مانند آب و برق، گاز و تلفن، برای من بسیار مشهود بوده. قبلا هم این کارها بوده اما کم بوده و الان سرعت خوبی پیدا کرده. سرمایه‌گذاری روی بخش‌هایی انجام می‌شود که نیاز واقعی روستاییان است. به طور مثال در بخش آبیاری قطره‌ای، در قبل سفره‌های زیرزمینی مازندران دچار مشکل شده بود و آب آنها رو به شور شدن بود اما الان دولت همت خوبی انجام داده و بحث آبیاری قطره‌ای باغ‌ها را انجام داده. دولت خیلی عالی کار می‌کند؛ ۱۰-۲۰ برابر دولت‌های دیگر در این بخش کار کرد. سدهایی که در مازندران احداث می‌شوند، طرح‌های خوبی هستند. کارهایی که دولت در روستاها انجام می‌دهد، برای ما بخش مسکن برای روستایی‌ها بسیار ملموس است که شامل وام‌های مسکن با بهره‌های کم است. در منطقه ما در هر روستا ۲۵-۳۰ خانه جدید ساخته شده.
این چیزهایی را که شما می‌گویید ساکنان شهرهای بزرگ ندیده‌اند. چه باید کرد که ببینند؟
در هر خانواده‌ای، هر یک از اعضا سهمی‌دارند. سر سفره، برای بچه چهار ساله هم یک بشقاب و چنگال می‌گذارند، برای پدر خانواده هم یک قاشق و چنگال می‌گذارند. رسانه‌ها و صدا و سیما باید حق روستایی‌ها را به آنها بدهند. یک شبکه برای روستایی‌ها بگذارد. آقای ضرغامی‌باید یک کار تخصصی برای روستاها انجام بدهد. باید به روستاها وقت بدهد تا روستاها خودشان را نشان بدهند. خودشان دست اندر کار باشند و حرف‌شان را خودشان بزنند. روستای ابیانه، به عنوان یک روستای کوچک موزه داشت، وسایل موزه، وسایلی بود که مردم در۳۰-۴۰ سال اخیر استفاده می‌کرده‌اند. ما از این وسایل در همه جای ایران داریم. اینها باید نمود پیدا کند و تنها راه حل آن رسانه است و رسانه‌های دیداری برای مردم ملموس‌تر است تا رسانه‌های نوشتاری.
الان در حوزه مباحث اجتماعی و فرهنگی رابطه شهر و روستا درست تعریف شده ؟
نه! متاًسفانه الان شهر پسر بزرگ خانواده شده است. هرچه او بگوید باید گوش داده شود. روستا زیر هجوم فرهنگی شهر است. طوری شده که روستایی مجبور است خودش را به شکل و قیافه‌ای دیگر در بیاورد. تبادلات فرهنگی یک سویه است، هیچ شهری فرهنگ روستایی را نمی‌پذیرد؛ خیلی از آداب و رسوم روستایی‌ها مثل شهری‌ها شده. ما در خیلی از مراسم‌‌مان، فرهنگ شهری‌ها را اجرا می‌کنیم. یکی از معضلات اجتماعی شهری و روستایی ما همین یک طرفه شدن تبادلات فرهنگی از شهر به روستا است.
نمی‌شود این تبادلات را دو سویه کرد؟
باید دو سویه شود و در این راه به یک رسانه تأثیرگذار نیاز است. مثلا شبکه‌ای برای روستا تاسیس شود تا مردم از روستاهای مختلف برنامه‌های خود را بگویند. مردم دوست دارند اما ابزاری وجود ندارد. شبکه‌های استانی باید فعال‌تر شوند. باید در قالب کشوری این کار انجام شود. در حال حاضر فرهنگ مازندران فقط در مازندران گفته می‌شود. این باید کشوری شود. وقتی تهرانی‌ها بخواهند فرهنگ مازندران را به تصویر بکشند مانند سریال دارا و ندار از آب در می‌آید و باعث می‌شود مازندرانی در  تهران به مسخره گرفته شود. این موضوع درباره بقیه استان‌ها هم وجود دارد. درک می‌کنند و دلخور می‌شوند.
نمی‌خواهم وارد بحث سیاسی شوم اما در ماجرای انتخابات، این موضوع به طور کامل ملموس بود. بعضی از کاندیدا‌‌ها، حتی یک رأی هم در روستا نیاوردند و می‌شنیدم و می‌دیدم که عده‌ای از تهرانی‌ها به روستایی‌ها توهین می‌کنند به‌خاطر اینکه به شخص مورد نظرشان رأی نداده‌اند، آن کاندیدا ممکن است آدم خوبی بوده، اما مد نظر روستایی‌ها نبوده. نمی‌دانم شاید در تهران فکر می‌کنند در بعد سیاسی، اجتماعی و غیره، همه چیز تهران است. قبلا می‌گفتند اصفهان نصف جهان، حالا می‌گویند تهران تمام جهان! این مسائل را که من می‌گویم، عقده گشایی یا جسارت نیست. بحث بر سر این است که این دید باید برطرف شود. همه چیز تهران نیست. من آدم سیاسی نیستم. روستایی‌ها اصلا چپ و راست نیستند. عملکرد دولت‌ها برای آنها ملموس‌تر است. مشکلات شهرها، زیاد مشکلات حادی نیست، اما روستایی حقیقت نظام را می‌بیند که کار می‌کند. روستای من، قبل از انقلاب هیچ چیزی نداشته. الان همه چیز داریم :آب، برق، گاز، تلفن،… ما همه اینها را به خاطر نظام داریم.
در سایتها و وبلاگ‌ها می‌نویسند که سر شما کلاه رفته. یعنی گول خوردید و با ۴۰ هزار تومان سهام عدالت و دو گونی سیب زمینی رأی دادید…
روستایی ما را که با نان خالی جنگیده و با بدبختی درس خوانده، با این گونه وسایل نمی‌شود خرید، این گونه مسائل و معاملات برای شهرها است. خرید و فروش شخصیت، خرید و فروش رأی و منزلت اجتماعی، برای شهرها است، در روستا این چیزها مد نیست. با این کارها نمی‌شود روستایی را خرید و پای صندوق برد. من هم در شهر و هم روستا زندگی کرده‌ام، این معاملات برای شهری‌ها است برای روستایی‌ها نیست

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید