*منتشر شده در ماهنامه فرهنگی تحلیلی سوره؛ شماره ۲۹ ؛
دکتر محمدصادق کوشکی؛
۱. اگر در طول ۲۷ سال گذشته بخواهیم ارزیابی از عملکرد صدا و سیما داشته باشیم، (با این محوریست که صدا و سیما به خدمتی به فرهنگ دینی کرده است)، شاید بتوانیم بگوییم بخشهای احیا شده فرهنگ دینی ما در حوزه انقلاب اسلامی را از عکاس داده است. انعکاس این بخشهای احیا شده را به خود مردم و در ابعاد شاید خیلی کمتر، به منظر جهانیان رسانید. یعنی اینکه در انقلاب اسلامی ثابت شد که یک تحول عظیمی در فرهنگ دینی روی داده و بخشی از فرهنگ دینی جامعه احیا شد و صدا و سیما توانسته در چنین بستری در انعکاس بخشی از این فرهنگ احیا شده موفقیتهای نسبی داشته است.
۲. مواردی ذکر میکنم که اولویتبندی نیست به عنوان نمونه است یک اینکه دستاندرکاران صدا و سیما، برداشت درست و دقیقی از دین و مفاهیم دینی نداشتند و ندارند و این قصور در برداشت، موجب شده است که این باورهای کج، غلط و ناقص در بین بسیاری از مردم ترویج بشود. من میخواهم به مثالی برای این تصویر ناقص از دین در صدا و سیما اشاره بکنم، مسابقهای را در ایام شهادت حضرت امیر (ع) برگزار میکرد و بیست و یکم ماه رمضان بود. برای کسی که بهترین تعریف از زهد علوی ارائه کند، یک خودرو از طرف یکی از شرکتهای خودروسازی هدیه شده بود، که خودرو گرانقیمتی هم بود در شبکه پنج سیما جالب هم این بود که مراسم قرعهکشی این خودروی گرانقیمت که به کدامیک از ارائهکنندگان تعریف برتر از زهد علوی برسد، تبدیل به یک شو وحشتناک شد که شبیه مسابقات لاتاری و غیره بود. خود این برنامه مضحکه زهد علوی و مفاهیم دینی بود که دستاندرکاران صدا و سیما تا این حد پیش رفته بودند بدون اینکه خودشان بخواهند. مثال دیگر درباره تلقیای است که ما از بزرگان دینی داریم؛ صدا و سیما بسیار موفق بوده که حضرت امیر (ع) را صرفا به عنوان کسی که با صدقه دادن سعی میکند فقر را در جامعه به نوعی تسکین و ریشهکن بسازد و عدالت را برقرار سازد، نشان دهد و بسیار موفق بوده. یعنی یک تصویر کمیته امدادی از امام علی (ع). یعنی یک نگاه کلیشهای به مناسک و عبادات دینی که شاید از این مقوله ریشه میگیرد که برنامهسازان صدا و سیما – نه همه آنها، بلکه برخی از آنها – مجبور بودند که به این مناسک بپردازند یا به عبارتی بهتر، پرداختی سفارشی و رویکرد سفارشی به مناسک، رفتارها و آداب دینی عملا بازتابش در بین جامعه و بازخوردش در بین جامعه، باعث شده است که یک نگاه خیلی سطحی و کلیشهای و نگاه غیرواقعی و غیر جامع از طریق رسانه صدا و سیما بین مخاطبانی پخش بشود که بسیاری از آنها، میخواهند از طریق صدا و سیما با دین آشنا شوند و فرهنگ دینی را از منظر صدا و سیما رسانه رسمی و تریبون جمهوری اسلامی میدانند، با دین میخواهد آشنا شوند. ترویج برداشتهای ناقص، سطحی، کلیشهای و سفارشی از دین، یک آسیب است. بحث دیگر گسترش ریاکاری و زهد فروشی آن هم به طور نامحسوس تعدادی از دستاندرکاران رسانه، عامل شریعت، دین و احکام دینی نیستند و این دوگانگی را مردم میبینند که مثلا بازیگرانی که در یک سریال یا مجموعهای بازی میکنند یا مجریان یا کسانی که در صدا و سیما چهره، دیده یا شنیده میشوند، وقتی این افراد در موضع رسانه هستند، مثلا وجه هستند یا حرفهای متدینانه میزنند، رفتار متدین دارند، اما وقتی خود واقعی آنها به نمایش گذاشته میشوند مثلا از طریق رسانهها مکتوب و نشریات با حضور در ملاعام یک دفعه مخاطب با دوگانگی مواجه میشود و بعضا با آدمهایی مواجه هستند که خلاف آن ویژگیهای و رفتارها و ظواهر در برنامههای صدا و سیما دارند. صحبت از این نیست که عمده دستاندرکاران صدا و سیما – خدای ناکرده – معتقد به شریعت هستند یا نه! ما میگوییم که این بازتاب و بازخورد در صدا و سیما وجود دارد، ممکن است بسیاری از این مواردی که مطرح میشود، کارمند رسمی صدا و سیما نباشند و ما که در مورد نیروهای استخدامی صدا و سیما حرف نمیزنیم.
از آسیبهای دیگری که توسط صدا و سیما به فرهنگ دینی وارد شده است این است که دینی که از طریق صدا و سیما ارائه شده است دین یک بعدی است دینی که ابعاد مختلف ندارد، عمق ندارد، بسیار سطحی و روبنایی است، محتوای چندانی ندارد و این به دانش کم سازندگان و برنامهسازان صدا و سیما در این زمینه بر میگردد. واقعا تعداد محدودی هستند که دانش کافی در این زمینه دارند و اگر احیانا دانش کافی در این زمینه دارند. متأسفانه تخصصی در خصوص رسانه ندارند تا بتوانند از طریق آن، دانش خودشان را منتقل بکنند. بحث بعدی این است که بسیاری از منکرات، از طریق صدا و سیما معروف شدند و عملا خود شاکلهای دینی که در ذهن مردم بود آسیب جدی دید. مثلا صدا و سیما نه تنها قبح اسراف گرایی و مصرفگرایی و مصرفگرایی و دامن زدن به مصرفگرایی و تجملگرایی را ریخت بلکه این را ساری و جاری کرد.
نمود و یکی از دستگاههایی که بسیار بر میزان مصرف مدها گرایی در بین مردم و جامعه تأثیر جدی داشت و رونق داد، صدا و سیما بود. در طول ۲۷ سال گذشته همیشه سطوح زندگی افرادی که در صدا و سیما پخش میکند این سطوح از سطح عامه مردم بسیار بالاتر بوده که عملا تاثیرش بر مخاطب این بود که جامعه و افراد سعی کنند در مصرفگرایی، تجملگرایی و اشرافی گری خودشان را با الگوی صدا و سیما تطبیق بدهند یا مغفول گذاشتن بسیاری از مفروعات. مثلا ما هیچ وقت ندیدیم که صدا و سیما در حوزه عدالتخواهی یک مجموعه کمارزش دینی بسازد. اصلا جزو مفاهیم موردنظر در صدا و سیما، مقوله عدالتخواهی نبوده، بحث مبارزه با فساد، انواع و اقسام آن چه مفاسد اخلاقی، چه مفاسد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و اداری و حکومتی، نبوده است. یعنی صدا و سیما هیچ وقت در این خصوص تلاشی نکرده است
خب، طبیعی است که اختصاص دادن معروفات و منکرات به موارد بسیار محدود که مثلا کار معروف یعنی اینکه شما صدقهای به فقیر بدهید، شادیهایتان را تقسیم کنید در این حد و کار منکر هم یعنی تقلیل منکرات به منکرات کلیشهای و تقلیل معروفات به معروفات کلیشهای، و مغفول و مسکوت گذاشتن بسیاری از معروفات و منکرات محوری دین این موارد است. اگر بخواهیم مثال بیاوریم، تفاوت فاحش جایگاه موسیقی در دین ما و حتی در استفتائات شرعی که از رهبر انقلاب میشود که رهبر انقلاب، ترویج موسیقی را کاملا در منافات با ارزشهای انقلاب میدانند اما صدا و سیما بسیار تلاش کرده و موفق بوده که با پرداختن افراطی به موسیقی به عنوان یک معروف و هنر جلوه بدهد و علناً صدا و سیما به یک بنگاه خواننده ساز تبدیل شده و بنگاهی مصرفکننده خوانندگانی است که شاید حتی از هنر بهره چندانی نداشته باشد و این جور نمادی در تناقض آشکاری با جهتگیریهایی است که حتی در حوزه فقهی، رهبری انقلاب مشخصاً ارائه کردند که ترویج موسیقی به این شکل اصلا در زمره اهداف نیست و پذیرفته نیست و تازه از لحاظ شرعی منع مشخص دارد. این نمونهها را زیاد میتوان دید. من به طور کلی در یک جمله خلاصه میکنم که مسکوت گذاشتن، مغفول گذاشتن بسیاری از معروفات و منکرات و جابجا و عوض کردن بسیاری از معروفات به عنوان منکر و بلعکس، و از آن طرف فرو کاستن بحث امربهمعروف و نهی از منکر و مقوله منکر و حلال به حرام و بلعکس، و مقوله واجب و مستحب، دستورات دینی به موارد جزئی و محدود.
۳. مهمترین ایرادهایی که بر صدا و سیما در خصوص تبلیغ فرهنگ دینی وارد است. یک، کماطلاعی از دین و دو اینکه، سانسور بخشهایی از دین است. بسیاری از برنامهسازان صدا و سیما یا کسانی که محتوای برنامهها را تأمین میکنند بچه برنامههای نمایشی و چه برنامههای دیگر. اطلاعشان از دین بسیار عامیانه است. ما کم برنامهای سراغ داریم که برنامهای باشد پشتوانهاش تیم تحقیقی و مسلط به معارف دینی باشد. کمدانشی در حوزه معارف و دانشهای دینی یک بحث است، بحث بعدی سانسور بسیاری از مفاهیم دینی است. صدا و سیما عمدا به سراغ آنها به نمیرود و بدانها نمیپردازد و اگر کسی هم به آنها بپردازد، سعی میشود که یا پخش نشود، یا پخش میشود به صورت مثله شده پخش شود و یا در بدترین ساعاتی پخش قرار بگیرد که عملا بیتوجهی به آن موارد صورت بگیرد. من آن را سانسور مفاهیم دینی مینامم. بحث بعدی که به صورت کلی به آن میپردازم به هر حال هستند برنامهسازانی که در صدا و سیما حضور دارند. که خودباور جدی به مفاهیم دینی ندارند یا عامله به آن نیستند، باور نداشتند، عامل نیستند و این بی باوری و بیاعتقادی در برنامههای حتی سفارشی هم نمود پیدا میکنند، هستند کسانی که اصلا حجاب را قبول ندارند، حجاب را رعایت نمیکنند، اما بنا بر ضرورت شغلی مجبورند که به آن بپردازند یا حجابی داشته باشند در آن برنامهها، بیاعتقادی به حجاب خودش را نشان میدهد، یا کسانی هستند که بنا بر ضرورت مجریگری این بحثها را مطرح کنند، اینها تأثیر خودش را بر بیننده میگذارد،.
وقتی که برنامههای صدا و سیما یک ارزیابی جدی بشوند، یعنی اگر ارزیابی جدی وجود داشته باشد، و برنامههای با کیفیت و بدون کیفیت، علمی و غیرعلمی و مشخص بشوند، برنامههایی که از لحاظ فرهنگ دینی مشکل دارند و مسأله دارد و به این دو نوع برنامهها به صورت عادی نگاه بشود، و صدا و سیما این وسط جذب مخاطب را به عنوان شاخصه برنامه مثبت قلمداد بکند نه کیفیت واقعی برنامه، نتیجه این میشود که رغبت برای رویکرد علمی و تحقیقی و برنامههای دینی از بین میرود، میتوانید تصور کنید که دستاندرکاران مجموعه نمایشی، آنهایی تقدیر میشوند که مخاطب بیشتری را جذب کرده باشند یا به خاطر بازیگرانی که مثلا چهره و ستارهاند، یا به خاطر داستانهایی که میتواند در حد داستانهای ملودرام هندی جذابیتی ایجاد بکند، یعنی میزان رویکرد مخاطب عامی نه مخاطب متدین، در سازمان جهتگیری را مشخص میکند یا نه! وقتی که چنین رویکردی در بین مدیران و مسئولان صدا و سیما شایع و رایج باشد نتیجه این میشود که کمتر برنامهسازی رغبت پیدا میکند که مثلا کمدانشی خودش نسبت به معارف دینی را با استفاده از کارشناسان برتر دینی جبران کند. مسئولان و دستاندرکاران صدا و سیما جذب مخاطب میخواهند به هر قیمتی نتیجه این خواهد شد، تنها پارامتری که فراموش میشود و نادیده گرفته میشود، مقوله تحقیق و پژوهش است. حالا ضعف اعتقاد را نمیشود به نوعی جبران کرد ولی ضعف دانش را میتوان جبران کرد.
لذا طبیعی است که بیاعتنایی به تحقیق بهخصوص در حوزه دینی در سازمان شاید امر رایجی باشد و حتی سازمان در بسیاری از موارد، گرفتار خرافهپرستیها و درگیر باورهای عامیانه مردم در دین باشد و من به عنوان نمونه میگویم که سازمان در حوزه ایام دینی، ایام وفیات و تولدها، واقعا چقدر توانسته است برنامهسازی بکند، ما در حوزه اعیاد دینی شاهدیم که یک تقلیدهای درجه سهای از شوهای ترکیه است آن برنامهای که به نام یک امام معصوم (ع) ساخته میشود، هیچ نسبتی با آن امام معصوم ندارد، فقط در حد زیرنویس یکی دو حدیث است- راهکار: اما راهکار برای حل این معضلات و مشکلات این است که اولا نگرش مدیریتی سازمان یکی از معضلات اساسی است، نگرش مدیریتی سازمان نگاهی منطبق بر نگرش حضرت امام (ره) و رهبر انقلاب اسلامی، نیست و نزدیکی به آن هم ندارد، حضرت امام (ره) اصرار داشتند و با آگاهی و علم، تأکید داشتند که صدا و سیما، دانشگاه عمومی است، و دانشگاه جایی است که کنش بر شناخت معرفت و علم است، و در صدا و سیما این مقوله به شدت مورد بیمهری است و بیاعتنایی. لذا نگرش مدیریتی سازمان باید تغییر کند، و به عبارتی دیگر باید مدیران سازمان کسانی باشند که باور داشته باشند، و عملا مأمور ببینند که این دیدگاه محقق بشود و صدا و سیما دانشگاهی باشد که در آن ارزشهای دینی و انقلاب آموخته میشود و مخاطبان تعمیق میشود. از آن طرف، تا وقتی که صدا و سیما میخواهد بر اساس مخاطب محوری عمل کند، و خود را رقیب ماهوارهها و رسانههای بیگانه ببیند و افتخارش این باشد که مخاطب ماهواره را کم کنیم و مخاطب خودمان را اضافه کنیم این یعنی افتادن در دامی که همان رسانههای غربی پهن میکنند و این که ما بتوانیم ابتذال با دوز کمتر را عرضه بکنیم، ابتذال به معنی اعماش، تا اینکه مردم سراغ ابتذال جدی نروند، همان بحث تکراری دفع افسد به فاسد، یعنی سازمان پذیرفته که باید فاسد باشد، موسیقی فاسد و مفاهیم فاسد را پخش کند، از ترس اینکه مردم سراغ فاسدتر از آن نروند. اینکه صدا و سیما به دام فساد میافتد و فاسد میشود و اصرار دارد که فساد را پخش کند، حالا در حوزههای مختلف، من یک موردش را میگویم که ترویج موسیقی پاپ ساخته و پرداخته صدا و سیما است ولی نهادهای متولی موسیقی در کشور نهادهای مشخصی هستند و اینکه ترویج موسیقی پاپ به طوری مبتذل و فاسد بود که حتی فریاد متولیان موسیقی اصیل ایرانی را هم درآورد، و حتی فریاد متولیان موسیقی پاپ اصیل و استاندارد را در آورد. خوب، این نگاه مخاطب محوری نگاه بسیار کلیشهای یا به عبارتی بهتر نگاه هالیوودی، خطرناک است. سینمای بالیودی هند به جهت کثرت بیننده در جهان اول صدا و سیما هم همین نگاه را دارد. یعنی کثرت بیننده و تماشاگر. بدون محتوای مطلوب. این یکی از آفاقی است که در صدا و سیما وجود دارد و طبیعی است که صدا و سیما هم از آسیبهای رایج ناشی از فساد اداری و مالی و حاکمیت سرمایهداری و فراموشی آرمانهای انقلاب به دور نیست. ما نباید و نمیتوانیم صدا و سیما را جزیرهای جدا از بقیه فرض کنیم، علاوه بر آفتهایی که در حوزه کل جامعه ما وجود دارد از فقر به معنای عمومیش فقر فرهنگی، فقر اقتصادی در جامعه جدا نیست که من مسأله فقر فرهنگی را در صدا و سیما بیشتر و جدیتر میدانم، و ابعاد فساد اعم از فساد اداری و مالی در روابط درون سازمان بیداد میکند. تبعیض و فساد به قدری در صدا سیما در بین نیروهای شاغل میبینیم که در طول این ۲۷ سال شاهد بودند تبعیضها در حوزه اداری و اعطای امتیازات چه نسبتی میتواند با کرامت انسانی و دین داشته باشند، وقتی این حجم انبوه از تبعیض را در صدا و سیما میبینند، یعنی فقر و فساد و تبعیضی که رهبر انقلاب مد نظرشان است در صدا و سیما هم هست در حوزه اختصاصیاش در حوزه فرهنگ و هنر و اندیشه خودش را نشان میدهد، این طرف و آن مقوله دوری از اندیشههای حضرت امام و اینکه صدا و سیما را دانشگاه عمومی نمیداند و این نوع نگرش را ندانستن، و هیچ نسبتی بین صدا و سیما و دانشگاه برقرار نکردن، یک آفت جدی است در حوزه فکری مدیران سازمان و دومین آفت هم بحث نگاه عامیانه مدیران سازمان و سیاستگذاران سازمان به مقوله مخاطب است. اگر این موارد و خصوصا این دو دیدگاه مدیریتی در سازمان اصلاح شود. میتوان امیدوار بود که روند حرکت صدا و سیما روند رو به رشد و مطلوبی باشد.