*منتشر شده در ماهنامه فرهنگی تحلیلی سوره؛ شماره ۲۹ ؛
ناصر هاشم زاده؛
نوع مطالب از طرف صدا و سیما به گونهای است که بیم آن میرود مفاهیم ارزشی عوامزده بشود و این عوامزدگی موجب شود که در نوع ارائه مفاهیم ارزشی، خرافهها جای حقایق را بگیرند. مخصوصاً در سریالهایی که در ماه رمضان نشان دادند این مسأله بیشتر نمود داشت برنامههایی که بین خرافه و حقیقت دور میزند، یعنی اگر بخشی از با آن هم اگر حقیقتی را دارا باشد حداقل نحوه ارائه آن عوامانه است. به تصویر کشیدن برخی مفاهیم و فضایل که خاص بین اهل معنا و معرفت باشد، به دید عموم و طرح آن به صورت سطحی و گاه بسیار مبتذل، خیلی بیمناک است برای این قضایا باید هشدار داد. فکر میکنم که مسئولان امر آن قدر سادهانگاری کردند که فکر میکنند احساسات بومی برای جذب نظرات در قضایای مذهبی میتواند به مذهب کمک بکند، در حالی که اینها آفت مذهب است. مذهب اگر از جایی ضربه خورده، از همین جاها بوده است. اگر چه ممکن است حقایقی مطرح شود، ولی وقتی حقایق به خوبی مطرح نشوند، همانند حمله به حقایق است. دفاع بد از حملات دیگران مخربتر است.
بحث دیگر این است که مسائل هنری و مفاهیم دینی در صدا و سیما، مختص این ماجرا شده است که فیلمهای ماورائی نشان بدهند و تفاسیر عجیب و غریبی از این فیلمهای ماورایی داشته باشند. نگاه اکثر این فیلمها هم هالیوودی است و گویی اینکه هالیوود نشستهاند که فیلمهای مختص دینی بسازند. همین شرکت آمریکایی فیلم دینی میسازد که ما در اینجا تعدیلش بکنیم، این هم آسیبی است که میخواهند از فیلمهای هالیوودی و به تقلید از آن مفاهیم دینی را به تصویر درآورند چرا که بسیاری از این فیلمها، یک سری معنا و مفاهیمی را بیان میکنند ولی فاقد مفهوم اصلی دین یعنی خداپرستی هستند. آنچه که در این فیلم حضور ندارد، مفهوم و معنای اصلی خداوند است که مایه اصلی و جوهره ادیان است. لذا باید بیشتر روی این نکته دقت شود. مخصوصاً در تحلیلهایی که نسبت به فیلم میشود. تحلیلها بسیار آبکی، مبتذل و گاه دور از حقیقت است.
خدمات صدا و سیما هم این است که سعیشان این است که مفاهیم دینی را ارائه کنند ولی طرح مسائل دینی به این حد افراطی اصلا نمیتواند مفید باشد و اصلا مفید نیست. مانند ماجرای آن فرد یهودی یا آن اهل کتاب تازه مسلمان نشود که مسلمان همسایه، از صبح او را به مسجد برده و تا شب نگاهش داشته بود دائم نماز میخواندند. صبح خواندند، گفتند ظهر نزدیک است پس تا ظهر باشیم و همینطور تا شب.
نمیتوان که همیشه قضایا را به این سمت پیش برد. اینگونه رویکردها و نگاهها آسیبرسان است. فکر میکنم سعی شده و میشود که بدرستی، مفاهیم دینی را عرضه کنند ولی باید هشدارهایی داد که این طرحها و برنامهها به ابتذال نگراید.
اما راهکاری که به ذهن میرسد این است که من فکر میکنم که دین را باید در قضیه تقسیم اصلی، فقه اکبر و فقه اصغر بررسی کرد. یعنی آن چیزی که مسئله شریعت و فقه است، باید حوزه آن را جدا کرد از آن چه که دین به معنی فقه اکبر است. اگر مقداری این حوزهها از هم جدا بشود، فکر میکنم صدا و سیما هم توفیق حاصل کند. ما متأسفانه در این مسائل آنقدر قاطی میکنیم که این قاطی شدنها موجب اختلاط در معانی بشود، یعنی آنچه که تا به حال انجام گرفته، دور شدن از حقیقت و روح مفاهیم دینی و مبتذل کردن قضایا است. خیلی رک و راست بگویم و با صدا و سیما تعارف نکنم که بیایند روی همین فیلمها که نمایش دادند، صریح صحبت کنند. نه اینکه به صورت تعارفی، این آقا بگوید خوب ساخته و دیگری بگوید خوب نساختهاند. در این فیلمها یک سری مفاهیمی به بازی گرفته شدند. این مفاهیم به این دلیل که در ذات خودش حقیقتی دارد، نباید به بازی گرفته شود. اینطوری نیست که فردی مثل نقل و نبات، کرامات و معجزه و شفا بدهد. این چیزهایی که الآن نشان میدهند کار را به جاهای دیگری میکشانند که خطرات بعدیاش زیاد است. شما چند نفر را سراغ دارید که دین و قضایای دینی را به این شکل شناخته باشند و با این شکل دین را قبول کرده باشند؟ دین که همهاش اینها نیست. اینها محصول خاصی است که در مراحل خاصی هم مطرح شود. صدا و سیما یک دفعه سراغ چنین قضایایی میرود و این قضایا را با یک رنگ و لعاب بسیار ساده سینمایی با کمک کامپیوتر و تصویرپردازیها به خورد مخاطب میدهد. اینطور که نمیشود. همه مخاطبان صدا و سیما عوام نیستند، اکثرشان هم میفهمند و میرنجند. این خطرناک است. وقتی این خطر درک نشود، میبینید یک سری معانی به بازی گرفته شده است و دیگر نمیتوانید ادامهاش بدهید! ادامهاش هم بدهید، نهایت ادامهاش کجاست؟ تا کی میخواهید این راه را ادامه بدهید؟ این که نحوه ارائه مفاهیم دینی نیست. مفاهیم دینی، اعتقاد به خداوند، اعتقاد به قیامت، نبوت، امامت و عدل است که طرح آن در تاریخ ما، طرح سادهای نبوده است. در کدام کتاب اعتقادات، مسایلی را که الآن در صدا و سیما مطرح میکنند و به تصویر کشیده میشود، میبینید. اینها ما را به جاهایی میکشاند که بعد نگهداری آن سخت است. راهکار اساسی این است که در هر رشتهای، باید اهل فن حضور داشته باشند. کسانی که اهلیت دارند مسئولیت داشته باشند. چون مدیریتهای ما سفارشی و منصوبی است، میبینید آدمها در جاهایی قرار میگیرند و مسئول میشوند که تجربه ندارند یا آموزش ندیدهاند. آن جا که میروند، تازه بعد از مدتی یک چیزهایی هم میگیرند، یک چیزی را از قبل یاد نگرفتهاند که آنجا قرار بگیرند. این مشکل ماست. لذا خیلی از استعدادها به هدر میروند و خیلیها هم که حقشان نیست در جاهایی قرار میگیرند که اهلیت و شایستگی و صلاحیتش را ندارند. این مشکلات هم از نااهلی افرادی است که در یک جاهایی قرار میگیرند. نمیخواهم بگویم همه اینطوریاند ولی اصولا در جامعه اینطوری است. اگر بخواهیم همینطوری پیش برویم، فاجعه بزرگی برای آینده فرهنگی ما خواهد بود. در این انقلاب، حداقل در زمینه فرهنگی ادعا داشتیم و ادعاهایمان در جهان بیشتر فرهنگی بوده است. ما آن زمان که ادعاهای دیگری نداشتیم، ممکن است در آینده ادعای علمی پیدا کنیم ولی فعلا که نداریم. فعلا که ساخت دوچرخهمان با چین تایپه (تایوان) است! اما به لحاظ فرهنگی که نمیگفتیم کم داریم. حالا مثل این که کم آوردهایم. تمام فیلمهای ماورایی و هالیوودی که در تلویزیون به نمایش در میآید به لحاظ تکنیک، معنا، کادر، فیلمسازی، فیلمنامه و بقیه ملزومات، از همه چیزهایی که صدا و سیما میسازد، برتر است حتی در معنا! کارشناسانشان مینشینید، متخصصها تحلیل میکنند، برای این فیلمها جلسه میگذارند، بعد، ذیل آنها، یک فیلمها و سریالهایی شبیه آنها میسازند. و از جهات مختلف مثل کارهای رایانهای، فیلمنامه، شخصیتسازی و فیلمسازی ضعیف است. بعد هم میخواهند رقابت هم بکنند. در عرصه فرهنگ ما حرفهای گندهتری داریم و آنها را میخواهیم بزنیم. ما میگفتیم حداقل در این مورد، حرفی برای گفتن داریم. ما الان چه حرفهایی برای گفتن داریم؟ فکر میکنم اهلش باید بنشیند و جمع شوند، دلسوزانه نسبت به حال مملکت و وضعیت جوانانش راه حل اجرایی ارائه بدهند وگرنه جوانان را که نمیشود با این حرفها دیندار نگاهشان داشت. اگر هم دیندار ماندند، به خاطر یک سابقه بزرگ سنتی و فرهنگی گذشته است و ما حداقل آن را خراب نکنیم.