ماهنامه تحلیلی فرهنگی راه، شماره دو ، احسان صفرزاده؛ با دکتر پیمان جبلی پیش از این به عنوان یک استاد ارتباطات راجع به مطبوعات زرد گفتگویی داشتیم که در شماره چهار سوره منتشر شد. این بار خبرنگار راه او را در بیروت به عنوان مسئول دفتر شبکه العالم در لبنان ملاقات کرده و پرسشهایی را پیرامون الزامات کار رسانهای در فضای بین المللی در میان گذاشته است. لحن انتقادی جبلی با توجه به حدود بیست سال سابقه او در معاونت سیاسی صداوسیما جالب توجه است.
بازنگری
اگر تجربهای که امروز از سطوح سیاستگذاری و برنامهریزی رسانه پیدا کردهام را چند سال پیش از این میداشتم من به شخصه اصلاً شروع به چنین کاری نمیکردم تصور نکنید العالم از یک نقطه اوج به مرور در نتیجه بیتوجهی و بیتدبیری پایین و پایینتر بیاید و در نهایت سقوط کند _ حال سقوط لزوماً به معنی بسته شدن در شبکه نیست همین که تبدیل به یک شبکه عادی مثل صدها شبکه دیگر ماهوارهای شود یعنی سقوط_ با چنین وضعیتی همان بهتر که از ابتدا اصلاً شروع نمیکرد چون با فرض دوم عامه مخاطب با درک ضعف ما در استمرار یک رسانه حکم کلی به ضعف ما کند یعنی این را به جنبههای دیگر قدرت ایران هم تسری بدهد.
ضرورت
ضرورت تأسیس مجموعهای همچون العالم را میتوان در چند نکته خلاصه کرد یکی انتقال نوع نگاه و زاویه دید ایران و انقلاب اسلامی به جهان و رویدادها، دیگری بهرهگیری از قدرت بالقوهای که در جهان عرب نهفته یعنی صرف نظر از حکومتها وجود صدها میلیون مسلمان عرب زبان ـ که البته بعداز وقایع ۱۱ سپتامبر عناد و دشمنی با غرب بیشتر شده ـ زمینهای برای سرمایهگذاری تبلیغی و سیاسی ایران فراهم کرد.
یکی دیگر از دلایل پیدایش العالم برخی مسائل تاریخی بود. نگرشی که از گذشته نسبت به ایران وجود داشته با تقسیمبندی عرب و عجم و مجوس دانستن ایرانیان و در دوره معاصر به جهت سیاسی و ذهنیت به وجود آمده از ایران به عنوان ژاندارم منطقه در زمان شاه و به جهت اقتصادی نوعی کاسب کار دانستن ایران و ایرانیان که همه اینها از پیش از انقلاب وجود داشته و بعداز انقلاب تشدید و در زمینههای دیگر تخفیف پیدا کرد، ضرورت داشت که تصویری از ایران و نوع تفکر جامعه ایرانی به جهان عرب منتقل شود تا این تنش دائمی فکری به حداقل برسد.
نگرشها
البته داخل پرانتز میگویم که به همین اندازه اصلاح نگرشی که در خارج از ایران نیازمندیم به همین میزان، در داخل هم باید برخی نگرشها را اصلاح کرد. نگاهی که نسبت به عرب در داخل ایران وجود دارد شاید بهتر از نگاه بیرونی اعراب به ایران نباشد یعنی یکی بحران روابط فرهنگی و تمدنی دو طرفه است که ریشه در تاریخ ایران و همسایگانش دارد. گمانهها این بود که شاید ایدههایی همچون راهاندازی العالم این سوء تفاهمات همسایگان را بتواند کاهش بدهد.
نکته دیگر شرایط منطقه بعد از ۱۱ سپتامبر بود. متمرکز شدن قدرتهای جهان در منطقه خاورمیانه و قرار دادن ایران در محور شرارت و تشدید اتهام تروریسم به ایران و موج تحولات مشابهی که در ابتدای هزاره سوم از سوی غرب روی داد باعث شد تا در این میدان جمهوری اسلامی به سمت بعضی ابزارهای حمایتی نظام توجه بیشتری کرده و در میدانهای غیر دیپلماتیک هم حضور بیشتری پیدا کند. یکی از این ابزارها رسانه بود که العالم را به عنوان یک رسانه برون مرزی وارد صحنه کرد.
نگاه شبکهای
پیش از العالم شبکههای مشابهی در میدان برون مرزی وجود داشت. شبکههایی از خانواده شبکه سحر که غالباً در گستره محدود و ترجمه ضعیفی از همان شبکههای داخلی بود.
شبکه جام جم هم که از اساس اهداف رویکردها و مخاطبینش متفاوت است و شبکهای در نظر گرفته شده برای جامعه ایرانی بیرون از مرزها. بنابراین مدل مشابهی تا پیش از العالم برای آن در مجموعه نظام وجود نداشت.
سرمایهگذاری ویژهای هم شد به جهت حمایتی از سوی برنامهریزان و از جمله شخص مدیریت قبلی سازمان برای راه اندازی این شبکه جدید با ابعادی فراتر از همه تجربههای قبلی.
البته تصور این که تنها با رسانه میتوان مشکلات را در حوزه ارتباطات میان فرهنگی حل کرد تصور غلطی است. رسانه جزئی از یک شبکه به هم تنیده است. رسانه در کنار سیاست و دیپلماسی، اقتصاد، فرهنگ، تاریخ و حتی جغرافیا… باید همه اینها را در کنار هم دید. همه اینها با هم یک مشکلی از ارتباطات را بهوجود میآوردند. که البته متحول شدن هر جزئی از این شبکه به هم تنیده در کل تأثیر میگذارد. اضافه شدن رسانه در این مجموعه تأثیر دارد.
ازدحام رسانهها
در کشورهای عربی تا پیش از سال ۱۹۹۴ و حواشی آن حضور رسانهای به شکل فراگیر که کل جهان عرب را شامل بشود محدود میشد به یکی دو شبکه که عمدتاً در قالبهای سرگرمی بودهاند.
از اواسط دهه ۹۰ به ویژه، با راهاندازی شکبه الجزیره ایده وجود شبکهای سیاسی و خبری که با مسئولیتی وسیع فراتر از حکومتها و دولتها عمل کند محقق شد.
الجزیره پیشتاز بود در اثبات این که در جوامع عربی میشود نفوذ کرد و از حکومتها تأثیری نپذیرفت چون تا پیش از آن رسانههای عربی فعالیتشان از جهت سیاسی هم محدود به قواعد و قالبهای حکومتها بود.
الجزیره اولین تجربه بود. با این خط مشی حوزه رادیو تجربههای دیگری همچون بی.بی.سی عربی یا رادیو عربی مونت کار لو و… وجود داشت که چون خاستگاهشان خارج از جهان عرب بود تأثیری که رسانههای سالهای بعد همراه آوردند را نداشت الجزیره ۱۹۹۶ تأسیس شد. هر شبکه محلی را میشود روی ماهواره گذاشت اما شبکههای بین المللی که در اینجا مراد ماست آنهایی هستند که کل جهان عرب را به جهت خبر و گزارش پوشش میدهند نه یک کشور یا منطقه خاص یعنی شبکههای بین المللی خبری. با این تقسیمبندی تعداد این شبکهها خیلی نیست الجزیره، العربیه، العالم، بی.بی.سی عربی ـ که به تازگی راه اندازی شده ـ الحره و روسی الیوم که آن هم به تازگی تأسیس شده است. مثلاً المنار ماهوارهای است ولی بینالمللی نیست چون تمرکزش بر لبنان است یا شبکههای مصری از همه جا قابل دسترسی است ولی بینالمللی نیست چون منحصر به سوژههای مصری است.
اغلب شبکههای جهان عرب از همه جا قابل دریافت است که شمارشان از ۲۵۰ شبکه هم فراتر رفته باشد. اما به جهت محتوا و هدف گزاری خبری شبکههایی که بین المللی هستند از ده شبکه هم کمتر است.
و در بین همین چند شبکه خبری بین المللی عربی فقط دو شبکه خاستگاهشان جهان عرب است: الجزیره و العربیه. مابقی از فضایی بیرون از جهان عرب به میدان وارد شدهاند: الحره، بی.بی.سی عربی، روسی الیوم، العالم و… حتی اگر کادر و نیروهایشان عرب باشند نزدیکترین اینها خاستگاه عربی العالم است. یعنی نزدیکی ایران به جهان عرب بسیار بیشتر از انگلیس، آمریکا و روسیه است و شاید همین دلیل باشد که با وجود سرمایهگذاری مالی و تکنیکی بسیار وسیع از این شبکهای ولی به نسبت العالم از جهت مردمی بودن نتوانستهاند توفیق بیشتری کسب کنند مثلاً الحره با تمام پشتیبانی آمریکا فعالیت میکند ولی در همین لبنان العالم ـ که چه بسا یک صدم الحره بودجه نداشته باشد ـ مخاطبانش بیشتر از الحره است.
مسابقه جدی است
من هر چه تلاش میکنم در ذهنم نقاط قوت را بزرگ کنم و با این که از اول هم در شبکه بودهام و به نوعی حلقه شخصی هم پیدا کردهام ولی باز نمیتوانم نقطه قوتی به جز ایرانی بودن برای العالم در این میدان مسابقه رسانهای بر شماری کنم.
صرف ایرانی بودن و این که در ورای شبکه العالم تفکر ایران وجود دارد، قدرت و مقبولیت ایران در چند سال گذشته در جهان عرب نیز خود به خود عامل قوتی برای العالم بوده است.
تفکر ضد اسرائیلی به ویژه مواضع آقای احمدینژاد و حمایت از مقاومت فلسطین و لبنان، دشمنی با غرب و آمریکا که ایران از ابتدا سردمدار این امور بوده با حرکت فعلی افکار عمومی در جهان عرب هماهنگی دارد. چون اولویتهای فکری جهان عرب با شعارهای اساسی انقلابی در ایران تطابق پیدا میکند در نتیجه پذیرش تفکر انقلاباسلامی و ایران روز به روز بیشتر میشود. همین پذیرش افکار ایران بزرگترین پشتیبانی فکری است از العالم. یعنی در جهان عرب، العالم را بعنوان پنجرهای رو به ایران نگاه کردن.
این اصلیترین نقطه قوت العالم است که متأسفانه در حد همین یک نقطه باقی مانده و من نمیتوانم نقطه دیگری را پیدا کنم.
اما نقاط ضعف؛ نقاط ضعف العالم زیاد است اما عمده اینها برآمده از یک نکته است و آن عدم اعتبار رسانهای حرفهای در ایران است.
نظر من این است که این موضوع فقط دامنگیر شبکه العالم نیست شبکههای داخلی هم همین مسئله را دارند و فقط شامل رسانههای تلویزیونی نیست بلکه رسانههای غیر دیداری و شنیداری مان هم همین طورند.
سیاستگذاری حرفه ای
تفکر سیاستگذار در جمهوری اسلامی برای رسانه حرفهای ارزشی را که باید، قائل نیست و این عدم اهتمام به حرفهای بودن رسانهها در جنبههای مختلف بروز پیدا میکند.
عدم رشد رسانههای حرفهای در ایران به چه دلیل است؟ یکی این که اصلاً نمیدانستیم رسانه حرفهای چیست؟ و چون نمیدانستیم معیارها و قوانین اصولی پیش پای رسانه وضع میکنیم که این رسانه را از حرفهای بودن باز میدارد. دلیل عمده و نقطه ضعف العالم و تمام رسانهها در ایران حرفهای نبودن دستگاه سیاستگذار برای رسانه در ایران است.
چه بسا سرمایهگذاری اولیه انجام و بودجه کلان برای راهاندازی وضع شود اما چون دستگاه سیاستگذار و برنامهریز نمیداند که رسانه حرفهای توفیقش در استمرار و تداوم داشتن، در نوآوری و به روزشدن، در قدرت رقابت با رقبا و… است ممکن است یک العالم یا پرس.تی.وی هم راهاندازی شود اما چون سطح سیاستگذاری رسانهای با لوازم استمرار و تداوم حضور یک رسانه در این حجم و با این برد بیگانه است به تدریج حضور این رسانه کم رنگ و کم رنگ تر میشود. چون توجهی نیست به این که استانداردهای سلامت و بهداشت در این جسم چیست، ویروسها و میکروبها حتی اگر ضعیف هم باشند به تدریج این را نحیف تر و نحیف تر میکند تا زمانی که از کار بیفتد. مثال العالم با شبکههای مشابه فعلی یا آنها که در آینده در ایران با نگاه بینالمللی به میدان بیایند شاید تفاوت زیادی با شبکههای داخلی نداشته باشند اما تفاوت وضعیت این است که اینجا در خارج از ایران حرفهای و نقاط ضعف خیلی زود به چشم میآید. در داخل کشور اساساً رقابت جدی بین رسانهها وجود ندارد که بتوان فهمید کدامیک قوی و کدام ضعیف است.
اگر کسی سه یا چهار روز در لبنان بماند به روشنی درک میکند که شبکههای تلویزیونی کدامیک قویتر و کدام ضعیفتر است. چون رقابت به شکل جدی وجود دارد. المنار رقابت میکند با ان بی ان یا با المستقبل یا با نیو تی وی و ال بی سی و…
جایی که رقابت هست نقاط ضعف و قوت روشن میشود. ما در فضای رقابتی فهمیدهایم که ضعیف هستیم. اما در ایران شبکههای رسانهای و حتی روزنامهها رقبای قوی برای هم نمیتوانند باشند به خاطر معیارهایی که برایشان وضع شده که برآمده از کوتاه اندیشی در درک سطح رسانههای حرفهای است. نتیجه فضای غیر رقابتی این میشود که فکر میکنند همین که هست بهترین است این شرایط برای یک شبکه بینالمللی خیلی متفاوت است. در ایران شما میتوانید چند شبکه محدود را پیش روی مخاطب بگذارید اما در بیرون نمیشود مخاطب را موظف به دیدن مثلاً العالم کرد. او میتواند العالم ببیند و یا صدها شبکه دیگر را.
مثل انرژی هستهای
این نوع نگاه در لایههای سیاستگذاری و برنامهریزی، ضعف دیگری را بدنبال میآورد و آن عدم درک اهمیت شبکههایی مثل شبکه العالم است. اساساً رسانه مگر چیست؟ رسانه تعریف شده از سازمان رسانه و مجموعهای از افراد که اهداف خاصی برایشان ترسیم و مخاطبین خاصی را بایستی هدف قرار دهند در فضای حرفهای از دادن حتی یک مخاطب یا بدست آوردن حتی یک مخاطب برای هر شبکهای خسارت یا پیشرفت است.
اما آیا این چنین نگاهی در دستگاه سیاستگذاری ایران برای ارزیابی العالم وجود دارد؟ با اطمینان میگویم نه. با اطمینان میگویم در چند سال گذشته در ایران ارزیابی جدی و دقیق از العالم بهعمل نیامده که آیا این شبکه اساساً موفق بوده یا نه؟ مخاطب را از دست داده یا مخاطب بدست آورده؟ مخاطبینی که از دست داده چرا و بالعکس.
عدم وجود یک نهاد آگاه مشرف از بالا که العالم را مثل انرژی هستهای یا وزارت خارجه یا وزارت اطلاعات ـ یعنی در این درجه از اهمیت برای نظام ـ نگاه کند، ضعف عمده است که از همان عدم نگرش حرفهای به رسانه ناشی میشود.
هزاران ویروس و مرض از این امر بیرون میآید: عدم پشتیبانی سیاسی، عدم پشتیبانی مالی، عدم پشتیبانی اداری و کار شکنی و…
مثلاً وقتی شما در فضای بینالمللی کار میکنید باید استانداردهایتان بینالمللی باشد یعنی بعنوان نمونه من اگر بخواهم یک گوینده برای شبکه بفرستم باید یک گوینده بینالمللی بفرستم و گوینده بینالمللی با حقوق حداقلی که کار نمیکند یا این شخص باید لزوماً با تمام معیارهای گزینشی و حراستی سازمان هماهنگ باشد؟ این محقق نمیشود چون در خصوص یک شبکه بینالمللی ما باید برویم به دنبال نیرو، نه اینکه انتظار داشته باشیم نیرو بیاید به سراغ ما؛ چون بازار کار فراوان است. حالا من فقط در بحث گزینش و ارزیابی نیروی انسانی نمونه آوردم، در بحث ساختار و تشکیلات و پشتیبانی مالی و حرفهای و… که بماند.
ما قرار است که رقابت کنیم اما با رقبایی که توان مالی شان دست کم پنج برابر بیشتر از ماست. پشتیبانی سطوح اداری، مالی، سیاسی، خبری و… همه را شامل میشود.
یعنی اگر ما العالم را بعنوان یک ابزار ضروری و استراتژیک برای جمهوری اسلامی تصور کنیم آیا رهایش میکنیم که خودش هر چه اتفاقی بدست آورد عرضه کند و دیگر هیچ؟!
اخبار اختصاصی
اساس قدرت یک رسانه خبری در اطلاعات اختصاصیاش است. یک رسانه از کجا قدرت دارد تا اطلاعات این چنینی را بدست آورد؟ در شبکههای رقیب ما هم آنها که اطلاعات اختصاصی را بدست میآورند با کمک دستگاههای امنیتی و دیپلماسی و مجموعههای رسمی حکومتی است آیا این پشتیبانی اطلاعاتی از ما میشود؟ پشتیبانی سیاسی یا مالی میشود؟ به جرأت میتوانم بگویم اصلاً نمیشود. در بسیاری موارد این پشتیبانی ضعیف اقدامی است در جهت ساقط کردن شبکه. من واقعاً امید ندارم سال دیگر همین موقع شبکه العالمی وجود داشته باشد یا اگر باشد نسخه ضعیف شدهای از سحر و کوثر و… باشد. ببینید چه اهدافی در ابتدا ترسیم شده؛ با چه نگاهی آمده و العالم را تأسیس کردهایم ولی حالا به جایی میرسیم که فقط در بیلان میآید که العالم هم هست و بیست و چهار ساعته روی آنتن برنامه دارد. حتی اگر کیفیت و قوت هم نداشت ملالی نیست! این نوع نگاه ضعف و خطری است که ما را تهدید میکند.
رسانه و بحران
شرایط و محیط سیاسی که ما در آن به سر میبریم این بحران را تشدید میکند. ما در شرایطی به سر میبریم که در منطقه همه آماده یک اتفاق و رویارویی بزرگ هستند بعداز جنگ سیو سهروزه، بعد از مواجهه جدی ایران با جهان غرب در مورد پرونده هستهای، مسائلی که در فلسطین بوجود آمده، نگاه دشمنانهای که نسبت به اسلام پدیدار شده و نمونهاش همین فیلمها و محصولاتی است که اخیراً شاهدش بوده و هستیم. در این شرایط تمام رسانهها روز به روز خودشان را برای انجام وظیفه در یک شرایط بسیار استثنائی تقویت میکنند. ما در این شرایط است که روز به روز ضعیف تر میشویم.
شرایطی که همه برای یک روز قیامت در منطقه خودشان را آماده میکنند. روزی که نمیدانیم کی و چگونه است، ولی با اتفاقاتی که در منطقه افتاده هیچ محال نیست فرا رسیدن این روز. روز شروع یک درگیری عمده اتفاقی که سال گذشته رخ داد. حمله اسرائیل به لبنان برای نابودی حزبالله نشان میدهد که این احتمالات وجود دارد و منطق حکم میکند که دفع ضرر محتمل عقلاً واجب است. ما در این شرایط روز به روز ضعیفتر میشویم. من خیلی سعی میکنم که خوشبین باشم ولی چون اطلاعات کامل در مورد وضعیت خودمان دارم نمیتوانم و باید بگویم مسیری که ما در آن هستیم به سوی سقوط است نه صعود.
در طول ماهها و سالها ممکن است گاه رویدادی همچون دستگیری ملوانها انگلیسی رخ داده و اتفاقاً با پیگیریهای مکرر داخل شبکه تصاویری اختصاصی از آنها نمایش دهیم. یا بعد از ماهها و سالها موافقت آقای نصرالله را برای یک مصاحبه اختصاصی بگیریم و محل توجه شویم یا به طور اتفاقی تصویری اختصاصی از صحنه ترور حاج عماد مغنیه بهدست آورده و پخش کنیم یا موارد مشابه. اما اینها همه موقت است و ما از درون خود چیزی برای عرضه و حضور مستمر نداریم.
نداشتن برخی امکانات لازم برای رقابت در درون العالم هم هست ولی اصل مشکل در بیرون از العالم است. مشکل اصلی همان است که ما نگاه واقعی و استراتژیک به العالم بعنوان یک رسانه بین المللی جمهوریاسلامی ایران نداریم.
همه را غافلگیر کرد
زمانی که جنگ عراق شروع شد اولین روزهای راهاندازی العالم بود. العالم ناگهان همه را غافلگیر کرده بود بهعنوان یک رسانه جدید که به میدان آمده و با الجزیره رقابت میکند. العالم حتی الجزیره را در پوشش جنگ عراق کنار زد.
اس ان جی داشتیم وقایع را لحظه به لحظه پوشش میدادیم. صحنه ورود نیروهای انگلیسی را به بصره به طور زنده نمایش دادیم. با این که العالم یک هفته یا ده روز بود که به میدان آمده بود. مشهورترین شبکه در داخل عراق العالم بود با ده روز سابقه.
این نقطه شروع خیلی خوب و یک فرصت تاریخی بود و میشد جایگاه به دست آمده را از دست نداد ولی این طور نشد و طوری شد که بگوئیم ما ایرانیها شروع کنندههای خوبی هستیم ولی در ادامه راه دچار مشکل میشویم. دست کم در مورد شبکه العالم من میگویم این به وقوع پیوسته است.
در لبنان مجموعه مقاومت خودش را موظف میداند تا از هر شرایط فرصت سازی کند برای المنار. تفاوت بین المنار و العالم یا حزب الله و جمهوری اسلامی در این است که حزب الله به عنوان یک گروه و یک سازمان مقدماتی یک حکومت به شدت نیاز به محافظت از خود دارد و به عناصر تشکیل دهنده خود نگاهی کاملاً استراتژیک دارد. وجود المنار برای حزب الله بحث مرگ و زندگی است.
اما برای ما به عنوان یک حکومت در ایران که تمام مقدمات یک ابر قدرت را داریم نفت و ثروت، مساحت، جمعیت، تکنولوژی هستهای، سلاح و داشتن همه اینها در یک حکومت مستقل باعث شده تا نگاهی را که حزبالله به المنار دارد در جمهوریاسلامی نسبت به العالم پیدا نشود.
به بیان دیگر در کناردیگر ابزارهای قدرت همچون اقتصاد، انرژی، سلاح و… رسانه بعنوان یک ابزار قدرت، برایمان اعتبار ندارد.
در جنگ سی وسه روزه العالم با کمترین امکانات حضور بسیار برجستهای داشت، در چند نقطه در لبنان خبرنگاران حاضر ارتباط ۲۴ ساعته تصویری برقرار بود. بیشترین خبرهای فوری را العالم به نسبت به شبکههای رقیب اعلام میکرد و به دلیل همین پوشش قوی خبری جنگ، توجهات به العالم در زمان جنگ بسیار زیاد شده بود و شاهد این حرف همین بود که دبیر کل حزب الله برای قدردانی از شبکه پذیرفتند که مصاحبه اختصاصی دو و نیم ساعته با العالم داشته باشند و همان ابتدای مصاحبه ایشان گفتند که در روزهای جنگ با وجود سختیها و مشکلاتی که داشتم خودم را ملزم کرده بودم که هر روز العالم را ببینم.
در بحث چشمانداز آینده شبکه بایستی گفت همه چیز بستگی به بازنگری در سطوح کلان سیاستگذاری و برنامهریزی رسانه در کشور دارد من اسمش را انتفاضه میگذارم. اگر این انتفاضه اتفاق بیفتد مجموعه داخل شبکه پتانسیل لازم را برای رساندن شبکه به سرحد رقابت و پیش افتادن از دیگر شبکههای این میدانداراست.
مسیر این بازنگری و تغییر نگرش هم باید کاملاً ضربتی باشد چون در شرایطی به سر میبریم که با زمان در مسابقه افتادهایم که البته تا این لحظه زمان از ما پیشتر بوده…