ماهنامه فرهنگی تحلیلی راه شماره ۱۵-۱۶؛ در ایام تعطیلات نوروز دو فیلم با محتوای مشابه (محتملا کپی برداری یکی از دیگری) یکی ایرانی (خروس جنگی) و دیگری فرانسوی پخش شد. در هردو فیلم یک زن و شوهر نقش خود را عوض کردند و زن به محل کار شوهر رفت تا کارهای مرد را انجام دهد و مرد در خانه ماند تا خانه داری کند. هر دو فیلم در نهایت به نوعی مصالحه رسید اما در فیلم ایرانی توافق زن و شوهر مشارکت هر دو در کار مرد بود اما در فیلم فرانسوی توافق نهایی بر سر چیزی بود که هرگز سینمای ایران جرات طرح آن را ندارد و نداشته است. مشاور خانواده در این فیلم فرانسوی می گفت”باید به طبیعت احترام گذاشت و تسلیم آن شد”. حتی اگر طبیعت گفته باشد که آهو شیر را بخورد. زن خانواده در آخر این فیلم گفت باید از طبیعت اطاعت کرد و او دوست دارد در خانه و کنار بچه هایش باشد و مرد به سر کارش برگردد! و صریحاً نزد شوهر خود اقرار کرد که زن به تنهایی توانش را ندارد و به حمایت یک مرد نیاز دارد.
رویکردهای نصفه و نیمه و بینابینی که به قصد جلب رضایت مخالفان انجام شود نه به فضای مورد ادعای تعاطی افکار کمک می کند و نه هرگز فرد را محبوب دل آنها خواهد کرد. در نظر مخالفان، فردی که قصد دارد وسط را بگیرد، همان آدم غیرخودی رقت انگیز است که از ابراز آشکار افکارش خجالت می کشد و این خود سندی است بر بی پایه بودن او و افکارش. علاوه بر آن کلیت سینما و فیلمسازی ایران از عدم اصالت ضربه خورده و طرز فکرهای وارداتی چنان در آن ریشه دوانده که از هویت تهی شده است. مزیت و تمایز سینمای ما در عرصه جهانی چه می تواند باشد؟ تکنیک یا محتوا (حرف متمایز)؟ ابوالقاسم طالبی یک کارگردان حزب اللهی است که تحت تاثیر فضای قرتی و روشنفکری فیلسمازی قرار نگرفته و تلاش نمی کند اعتقادات خود را مخفی کند یا در زرورق های روشنفکر پسند تحویل دهد. “به کجا چنین شتابان” نتیجه چنین اصالتی است. به دلایل زیربه کجا چنین شتابان اولین سریال مذهبی واقعی است که از تلویزیون پخش شده است:
۱- محوریت دادن به آداب و اعمال اصلی مذهب و شریعت اسلام و نشان دادن تمایز دین اسلام با مراسم قومی، عرفان بودایی، سجاده پستوی مادربزرگ، مرامنامه اخلاقی کنفوسیوس، اعلامیه حقوق بشر و مفاد قانون مدنی و جزایی آمریکا:
سریالهای با موضوع مذهب و محتوای مذهبی که تا کنون از تلوزیون پخش شده و به زمان حال مربوط است (سریالهای تاریخی و مربوط به قرون گذشته مقوله ای مجزاست) مذهب را در آیین هایی همچون آش رشته و نذری، زیارت امامزاده و معجزه و شفا و مادربزرگی که به نیابت از همه فامیل در پستوی خانه اش نماز می خواند خلاصه کرده و برای آن کارکردی معنوی در حد آرامش بخشی و پناهگاه روانی قائل بوده است. شخصیت های مذهبی داستانها اغلب به عنوان وساطت کننده و حلال مشکلات و مهربان و لبخند زن و بی ادعا و برکنار از همه چالشهای اصلی داستان مطرح می شده اند. مذهب جزئی از زندگی شخصیتهای اصلی نبوده و اگر شخصیتها به دفعات در حال خوردن در کافی شاپ و رستوران یا موقعیتهای روزمره دیگر نشان داده شده اند، اما هرگز نماز خواندن اتفاق حاشیه ای و ضمنی زندگی آنها نبوده است. نماز خواندنی که در زندگی واقعی و روزمره مردم قطارها را متوقف می کند به عنوان جزئی از زندگی واقعی در تقریبا هیچ سریال ایرانی حضور نداشته و گویا نسبت خوش نیت ترین فیلم و سریال سازها با مذهب، آن است که در کودکی گاهی مادربزرگ خود را در حال نماز خواندن مشاهده کرده اند. در عوض فلان سریال پر فروش آمریکایی دقایقی در یک موقعیت پرخطر شخصیت مسلمان داستان را در حال نماز خواندن نشان می دهد. از نظر فیلمساز آمریکایی نماز خواندن جزئی از زندگی واقعی یک مسلمان است و اگر به دنبال واقعگرایی است باید نماز خواندن را نمایش دهد. ابراهیم حاتمی کیا در فیلمهایش همواره جایی برای نماز خواندن شخصیتها در بحبوحه کشمکش داستان باز می کند، حتی در تعقیب و گریزهای فیلم به نام پدر.
موضوع دیگر خلاصه کردن دین در پاره ای آموزه اخلاقی همچون نوعدوستی و عشق ورزیدن و غیره است. حلال و حرام دین منحصر به دزدی و قتل و قاچاق دارو و مواد مخدر نیست. چشم برزخی داستان نباید تنها قاچاقچی ها و جانیان را در آتش ببیند بلکه باید نماز نخوانها و بی حجابها را هم ببیند.
اسلام دینی است بر اساس اعتقاد به وحدانیت خداوند که با شهادتین آغاز می شود و دارای ارکانی همچون نماز و روزه و حج و جهاد و خمس و زکات است و دارای حدود روشنی درباره روابط زن و مرد و بسیاری امور دیگر است که شاید به شیرینی خوردن شله زرد یا زیارت یک امامزاده نباشد اما از آنها بسیار مهمتر است.
موضوع اصلی سریال به کجا چنین شتابان مذهب نیست اما در ضمن، بر مذهب بطور جدی و روشن تاکید می کند. با علائم و امارات و گاه با صراحت آدمهای بانماز و بی نماز داستان را از هم تفکیک می کند و مذهبی و نیمچه مذهبی را از بی دین جدا می کند. سه خانواده اصلی داستان جزء این سه دسته قرار می گیرند. در مورد داشتن ماهواره و روابط زن و مرد موضع صریح می گیرد و مادربزرگ داستان در جایی اجازه همبازی شدن یک پسر هشت ساله با یک دختر پنج ساله را نمی دهد، چون متوجه شده پسر در ماهواره چیزهایی دیده و چیزهایی آموخته است. شاید نمونه آمریکایی این تصویرسازی وجود داشته باشد اما مسلماً نمونه ایرانی ای نداشته است.
۲- دینداری و بی دینی جزئی از شخصیت و جهان بینی شخصیتهاست. در به کجا چنین شتابان، دین آویخته داستان و دنباله زندگی شخصیتها نیست و افراد مذهبی و غیرمذهبی از لحاظ طرز فکر و آداب و سلوک اجتماعی و طبقاتی کاملا از هم تفکیک می شوند. خانواده مذهبی و افرادش به بسیاری از مناسبات به خاطر مذهبی بودن تن نمی دهند و در معاشرت با دیگران مرزهای خود را مشخص می کنند. در این سریال تصریح می شود که معاشرت با هر طبقه اجتماعی اقتضائاتی دارد و اقتضای دوستی با بعضی بی حجاب شدن زنها در مهمانیهای خانوادگی و دست دادن با زن های نامحرم است. شخصیتهای مذهبی داستان نه لبخند زن اند و نه صرفا دلسوز دیگران، بلکه زندگی خود را می کنند و البته به اندازه دیگران دنیا طلب نیستند. مادربزرگ داستان فقط دعا نمی خواند. هر چند که بیش از دیگران اهل مداراست اما در جای خود جدی و انعطاف ناپذیر است.
۳- دین این سریال نه تنها فردی نیست که اجتماعی و سیاسی است. موضوع اصلی سریال فساد اقتصادی است.
از بعد مذهبی داستان که بگذریم این سریال از دو بعد دیگرنیز بدیع و تازه است:
الف- خانواده:
بخش زیادی از این سریال در متن خانواده ها و وقایع روزمره و ساده درون خانواده می گذرد؛ وقایعی که در اغلب سریالها وفیلمها نادیده گرفته می شود. در اغلب فیلمها و سریالها خانواده به شکل واقعی وجود ندارد و اغلب وقت فراغت شخصیتها که معمولا زنان و مردان نامحرم اند در کافی شاپها و رستورانها می گذرد. در اندک صحنه ها ی درون خانه هم خبری از جزئیات پختن غذا یا شستن ظروف یا خریدن نان نیست. جالب است که در بسیاری از صحنه های این سریال تلوزیون به عنوان جزئی از زندگی مردم روشن است و اخبار یا برنامه ای را پخش می کند. احترام به والدین در حد اعلاست و در عین حال صمیمیت معمول خانواده واقعی در آنها وجود دارد و عواطف اعضای خانواده نسبت به هم به شکلی غیرتصنعی به تماشاگر منتقل می شود. در این حالت هر عمل فرد در مقایسه با شخصیتهای بی خانواده مفهومی خانوادگی هم دارد و خانواده به عنوان حقیقتی واقعی برای هر ایرانی عادی در همه جا بر سر شخصیتها سایه افکنده است و حضور دارد. چنین خانواده ای در سریالهای مدعی خانواده همچون نرگس، ترانه مادری، رستگاران و دلنوازان وجود نداشت.
ب- فساد عادی:
روایت سریال از فساد عادی و چشمگیر است. در صحنه ای بی سابقه شخصیت اصلی فیلم به یک رئیس بانک رشوه می دهد با این عنوان که “سوغاتی ایشان از حج را فراموش نکرده”و لای آنچه به او می دهد پول پنهان شده. رئیس بانک هدیه را می گیرد و پول را می بیند. قیافه او عادی و جدی و رسمی است و هیچ علائمی از خباثت یا رذالت در چهره ندارد. در ادامه گفتگو هم برخورد سردی با رشوه دهنده دارد و برای او به گونه ای تحکم آمیز شرط تعیین می کند. چنین نمایشی از رد و بدل شدن رشوه با ژست رسمی و سرد و بی دلهره یک متصدی بسیار تازگی دارد. سریال فساد را اقسام زد و بندها و دله دزدیهای متداول نشان می دهد که در اقشار پولدارتر ابعاد بزرگتر پیدا می کند اما همان مناسبات عادی و شناخته شده است.
در این سریال فساد یک امر پیچیده و خارق العاده و ناشناخته که توسط آدمهایی با ویژگی خاص انجام شود نیست و درک آن به کارشناسیهای پیچیده نیاز ندارد. برعکس، در سریال دیگری با موضوع فساد (جستجوگران) که با سفارش سازمان بازرسی ساخته شده، بازرسان سازمان از اسلحه و لباس ضد گلوله استفاده می کنند و فرد فاسد در یک مورد زنی است که کنار دریا پیدایش می کنند و به سبک داستانهای آگاتا کریستی به شکل پیرمردی در آمده و ریش گذاشته است تا شناسایی نشود! فساد در این سریال بسیار مخفی، بسیار پیچیده و بسیار سردرگم کننده است. مسلماً چنین است و احتمالا به همین سبب است که این سازمان اهتمام اصلی خود را به امور روزنامه پسندی همچون دو شغله های ورزش یا نظارت بر انتخابات اختصاص می دهد. فساد آنقدر پیچیده، آنقدر چند لایه و آنقدر مخفی است که بهتر است ببینیم رئیس فدراسیون اسکواش شغل دوم نداشته باشد!
خانه بازخوانی