قواعد ممتاز درام ایرانی؛ روایت واقعی از مردم

0
1650

قواعد ممتاز درام ایرانی؛ روایت واقعی از مردم

مروری بر سریال پرمخاطب گذر از رنج‌ها

ماهنامه فرهنگی تحلیلی راه، راه ۶۱؛ رضا زاده محمدی– “گذر از رنج‌ها” ساخته آقای فریدون حسن‌پور سریال تامل برانگیزی از لحاظ غنای فرهنگی و خصال گرانقدرملت ایران است که جای تجلیل و تحلیل دارد. البته سازنده این سریال قبلاً هم سریالی دیگر را به معرض تماشای مردم گذاشت که استقبالی عجیب یافت. “از یاد رفته” سریالی بود که در رای‌گیری ممتد مردمی از بهترین سریالهای پخش شده در ده سال شبکه یک، همپای مختار و درچشم باد تا مراحل نهایی بالا آمد و این در حالی بود که زمان زیادی از پخش آن نمی‌گذشت. می‌دانیم که سریال‌های شبکه یک کمتر از شبکه سه شانس دیده شدن دارند اما این سریال، شاعرانه، آرام، بی‌طمطراق و بی‌هیاهو تصرف می‌کرد. در هر دو سریال، یعنی گذر از رنج ها و از یاد رفته یک زن شخصیت اصلی بوده است. این زن رنج می کشد و سربلند، پیروز می‌شود. با این حال بروز او حالت فمینیستی ندارد و همچنان زن است.

برای تداعی ذهن می توان سریال ستایش را مثال زد که آن هم در این مسیر تلاش کرده بود. آن سریال هم بیننده بسیاری جلب کرد. در آنجا اما هیاهو و ماجرا بسیار است. خطابه های جاعلی یک پدربزرگ بد ، زمینه اصلی کل سریال است و تعقیب و گریز بسیار وجود دارد. زن داستان، چادری است اما بیش از متوسط یک زن، جسور است. آرمانگرایی او مرتباً به بیان در می‌آید. شوهر او که البته چندان هم مرد بزرگی نیست از او خواسته ای بزرگ دارد و ماجراها دنباله این خواسته اوست. مهم نیست که این مرد، بزرگ است یا نیست اما سریال بر پاره ای از عدم تناسب‌ها و اغراق‌ها استوار می‌شود و با هیاهو به پیش می‌رود. چنین است که چند گفتار مهربان از همان پدربزرگ به یکباره منطق فصل اول داستان را فرومی‌پاشد و حالا پدربزرگ چه زحمت کش بوده و چه نیت خوبی داشته است. همان‌گونه که پدربزرگ فصل اول بیش از حد بد است ستایش هم زیادی خوب و فاضل است.

گذر از رنج‌ها یک زن روستایی عادی را نشان می‌دهد که به تدریج کسب فضل می‌کند. در سریال‌های ژاپنی، اوشین زیادی فاضل است و از کودکی برتری و تمایز خود را نشان می دهد اما هانیکو به تدریج کسب فضل می‌کند و هیچ‌گاه به کمال فضل نمی‌رسد. در مجموع، دنیا در گذر از رنج‌ها به متوسط مورد انتظار از یک زن روستایی در دوران مورد نظر سریال، نزدیک‌تر است. او بدون خواست خود زن خان می‌شود و مجال زیادی برای قهرمان بازی ندارد. رنج او از جنس رنج سال‌های دور از خانه نیست و اتفاقاً رفاه مادی قابل قبولی به او رو می‌کند و به هر حال زن خان می‌شود. از این نگاه شاید تعبیر “رنج” فانتزی به نظر برسد. رنج اگر هست، بیشتر درونی است.

طبیعتاً کلیشه‌های قصه‌گویی در اینجا وجود دارد اما حکایتی غیرممکن هم به نظر نمی‌رسد. او زن خان شده اما خواهان مرد دیگری بوده که معلم روستا است. طبیعتاً این سریال هم درخور همه گونه نقد می‌تواند باشد اما بیشتر درخور آن است که درباره جنس و نوع بیان آن صحبت شود. این یک سریال درون‌گراست و از این جهت در نوع خود منحصربه‌فرد است. اقسام بیان، تمایزهای مهم می‌آفریند. بیان مولوی با حافظ فرق دارد. قصیده سعدی با قصیده خاقانی تفاوت دارد. خان این سریال دراکولا و چنگیز نیست. خبیث‌ترین فرد سریال که به فرض، یک مهندس شیاد باشد- آغشته به لجن نیست. اتفاقاً خوب حرف می زند و در زمان‌هایی بزرگانه رفتار می‌کند. پرحرفی و زبان‌ریزی روش شخصیت های سریال نیست. البته همه چیز بازگو می شود و حتی عاشقانه‌ترین گفت‌وگوها آشکارا بیان می‌شود. قهرمان داستان یا همان دنیا هم چنین است. او روز و شب به گور خان نفرین نمی‌فرستد. لهجه، به این مساله کمک کرده است. به این دقت کنید که بازیگرانی هم‌چون بابک حمیدیان و پژمان بازغی به کلی نسبت به فیلم ها و سریال‌های دیگرشان تغییر ماهیت داده و چه آرام و عمیق شده‌اند.

همه اینها می تواند این سریال را ملال‌آور کند و مخاطب را براند. البته مخاطبی که تازه از راه رسیده کمی باید صبر کند تا جذب شود. خباثت و خیانت در این سریال علی حده و جنایی نیست بلکه جزء نظم رایج زندگی است؛ سرشت طاغوت همین است. آدم در آرامی زندگی روزمره می تواند خبیث باشد یا زیستن‌اش به خباثتی قدیمی استوار باشد. زن داستان در حال مبارزه است. او می‌ایستد و تلاش می‌کند اما با عقل و احتیاط به پیش می‌رود. این هم خلق و خوی ملت ایران است که به تدریج هر دشمنی را از پای در می‌آورد. دینداری او و شوهر دومش که همان معلم روستا باشد در اعمالشان متجلی است. نماز زن را می بینیم و سلامت نفس و اخلاق و مبازه جویی مرد با نظام بی‌دین را؛ مبارزه‌ای البته در حد خود که دلی و زبانی است. فرزند بزرگ خانواده هم، همین گونه است؛ مبارزه می‌کند، به جبهه می‌رود و شهید می‌شود اما اصلاً لفاظی نمی‌کند. مواجهه سریال با مرگ هم در نوع خود قابل توجه است. پدر خانواده خیلی آرام می‌میرد در حالی که همه انتظار مرگش را می‌کشند. نوع عمیقی از غم در همه جای این داستان وجود دارد که شاید به علت توفیق آن در القای گذرِ زمان و عمر باشد و اینکه همه چیز می‌گذرد. البته شاید هم از آن جهت باشد که شخصیت‌هایی دوست داشتنی خلق کرده که رفتن‌شان با مرگ یا پایان سریال، دلتنگی ایجاد می‌کند. سریال در القای پوچی مال و ثروت و دنیا موفق بوده و هم نقش مناسبات طاغوتی را به خوبی و در حد خود نشان داده است. شهادت فرزند، خیلی ناگهانی به نظر می رسد اما با واقعیت شهادت بسیاری از شهدا تفاوت ندارد که مثلا رفت و بیست روز بعد خبر شهادتش را آوردند.

همه این بحث ها چه فایده ای دارد؟ این نکته مورد توجه است که ما در هنرهای نمایشی به کجا می‌خواهیم برسیم. می‌خواهیم فیلم‌هایی خونین و پر از کشتار بسازیم؟ 

دار و دسته‌های نیویورک و اینگونه یکدیگرکُشی‌ها با فرهنگ ما چقدر تناسب دارد؟ می‌خواهیم امعا و احشای بیرون ریخته را نمایش دهیم؟ با طبع ما تناسبی ندارد. می‌خواهیم جاعل محل‌های قمه‌کش را به تناظر شش لول بند‌های وسترن علم کنیم؟ نمی‌توانیم. مگر لات‌ها و ول‌گردها چقدر از فرهنگ گذشته و امروز ما و هر فرهنگ دیگری هستند؟ می‌خواهیم در جلوه‌های ویژه کارهایی در حد هالیوود بکنیم؟ آلمانی‌ها این کار را کردند و کبری ۱۱ خلق شد و اهمیت چندانی هم پیدا نکرد. داستان‌های ما از کجا بیاید؟ ما سنت رمان‌نویسی بزرگی نداریم و تازه رمان هم منبع خیلی مناسبی برای هنر نمایشی نیست چون قسمت‌های انشاگون و غیر دراماتیک زیادی دارد.

در عین حال هزاران سرگذشت واقعی وجود دارد که درخاطرات افراد برجسته و خیلی عادی و پیش پا افتاده وجود دارد که می‌تواند بی کم و کاست مورد استفاده قرار گیرد. در مواردی حتی جرح و تعدیل به جذابیت داستان لطمه می‌زند. شهید مورد اقتباس فیلم شیار ۱۴۳ از شهید نمایش داده شده در این فیلم بزرگتر است. او قالی ای با عکس امام بافته که وجود دارد. چمران کتاب پاوه از چمران فیلم چ بزرگتر است.

اتفاقی که در سریال گذر از رنجها می افتد اقتباس از بعضی سرگذشت‌هاست. این سرگذشت‌ها برآمده از محیط فرهنگی و تاریخی خود است و نیازی به تخیل ندارد و خود به خود تناسب‌ها را رعایت می کند. اتفاق دیگر آن است که نشان می‌دهد مخاطب ایرانی متناسب با خلق و خو و فرهنگ خود نیازی به خون و انفجار و اکشن و حتی حرافی برای جذب شدن ندارد. چنان‌که گفته شد سریال قبلی همین کارگردان هم بی سر و صدا بود و مرد توجه خاص بینندگان قرار گرفت.

البته قالب‌های حراف هم جای خود را دارد و سریال‌های این قالب هم به تناسب داستان، مخاطبان خوبی جذب می‌کند. مجادلات و تنش‌های کلامی تند و تیز در این سریال‌ها جای اکشن‌ها و جلوه‌های ویژه دیگر را گرفته است و باید گفت که نکته‌گویی کلامی هم بخشی از فرهنگ ما هست. در این حوزه هم سریال گذر از رنج ها بیان‌های آرام‌تر و شاعرانه‌تر و خودِ شعر پارسی را مد نظر قرار می‌دهد اما دیگر سریال‌ها بیان‌های مستقیم‌تر را انتخاب می‌کنند..

گذر از رنج‌ها یک دستاورد مهم است و یک ظرفیت عظیم جدید را نشان می‌دهد و آن اینکه در تناسب با فرهنگ و خلق و خوی ملت رشید ایران می توان قالب‌هایی افتخارآمیز از هنر نمایشی خلق کرد که عاری از خون و وقاحت باشد، مورد توجه هم واقع شود و عمیق و پرمفهوم هم باشد.

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید